در پی بازنشر این بخش از کتاب"بامداد اسلام" استاد مهدی دقیقی یکی از پژهشگران حوزه دین نقدی را متوجه کتاب مذکور کرده و یادداشت مفصلی را ارسال نمود که با هماهنگی ایشان خلاصه ای از متن منتشر می‌شود:

باتشکر از اهتمام آن سایت محترم به مناسبات دینی و بزرگداشت شعایر الهی در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۹۳نوشته ای تحت عنوان"آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب"درج گردیده است که نقد وبررسی محتوای این نوشته برای تنویر افکار خواندگان فهیم و ارجمند تقدیم می‌گردد.

در طلیعه این نوشته آمده است:"در میان کتاب‌های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است."

کسانی که در حوزه تاریخ اسلام و مخصوصا سیره و سنن پیامبر مکرم اسلام تحقیق وتدقق دارند نیک می‌دانند که حوزه تالیف درباره شخصیت پیامبر عظیم الشان اسلام چه از حیث موضوع وچه از نظر زبان و...به قدری گسترده ووسیع است که ادعای"مورد وثوق بودن همگانی"را امری دور از ذهن نشان می‌دهد و تحصیلات و تخصص مرحوم زرین کوب که در ادبیات فارسی خلاصه می‌شود به اسبعاد می‌افزاید و از سوی دیگر کتابهای از فحول این عرصه چونان علامه طباطبایی۱دکتر محمد ابراهیم آیتی۲علامه سیدجعفر مرتضی عاملی ۳آیت الله شیخ جعفر سبحانی۴ و...در این حیطه سالیان دراز است در قفسه‌های کتابخانه ها یافت می‌شود اگر چه نثر ان به قوت نثر مرحوم زرینکوب نمی‌رسد اما اینجا سخن از درستی و علمی بودن مطالب است نه شیوای و مانوس ذهن بودن.به همین جهت این ادعا را رها می‌کنیم وبه نقد مطالب مطروحه می‌پردازیم.

"...بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سردرد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می‌رفت موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت‌های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل تن به مرگ داد."

تاریخ گواهی می‌دهد پیامبراز حسن ختام رسالت خویش سخت نگران و از گمراهی امت بعد از خود نگران بود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تا آخرین روزهای رحلت خویش از یک نگرانی و ناراحتی درونی شدیدا رنج می‌برد. اساسا برای یک شخصیت والای آسمانی که نتیجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبری آینده اسلام بوسیله فردی شایسته می‌اندیشید مسئله امامت و رهبری امت اسلام مهمترین دغدغه خاطر به شمار می‌آمد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله که از اندیشه برخی افراد فرصت جو و ریاست طلب در انحراف مسئله جانشینی آگاهی داشت و از سرنوشت آن شدیدا بیمناک بود.

"در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن‌های خویش به سر می‌برد. زن‌های وی در این دوران ۹تن می‌شدندکه جز عایشه همه پیش از ازدواج [با پیامبر] بیوه شده بودند...."

در همین چند خط اختلافات عمیق تاریخ دانان بزرگ نادیده گرفته شده است از جمله آنجا که نویسنده کتاب می‌گوید:
"محبوب ترین زنان پیغمبر [بعد از خدیجه] عایشه بود... ."

تنظیم کننده مقاله در انتهای نوشته توضیحا آورده است: کلمات داخل کروشه[ ] در متن اصلی کتاب نیست و بیشتر برای معنی واژه‌های کمتر مصطلح آورده شده اند.یعنی نویسنده کتاب عایشه را محبوبترین همسر پیامبر حتی مقدم بر خدیجه کبری می‌داند در حالی که تاریخ فریاد می‌زند و حتی اهل سنت گواهی می‌دهند که عایشه می‌گوید:
خدیجة فربما قلت له کأنه لم یکن فی الدنیا امرأة إلاّ خدیجة. فیقول أنها کانت وکانت وکان لی منها ولد».
گویابرای پیامبردر دنیا زنی غیر از خدیجه نبود! حضرت می‌گفت: در تعریف او هر چه بگوییم او چنان بود و از او برایم فرزند بود.

همچنین فرمودند: خداوند بهتر از خدیجه را نصیبم نکرد. آنگاه که مردم مرا قبول نداشتند او به من ایمان آورد و آنگاه که دیگران مرا تکذیب می‌‏نمودند او تصدیقم کرد و آنگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یاری کرد و خداوند چنین روزی فرمود که از او صاحب فرزندانی شوم.

نویسنده کتاب بامداد اسلام در ادامه می‌نویسد:

"...نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....پس از آن خاموشی گزید و سرش بر سینه عایشه افتاد...و عایشه آن را بر بالش نهاد تا بر خیزد و با دیگر زن ها بر مرگش شیوه کند."

اینکه سر پیامبر در لحظه جان دادن در سینه کدام شخص بوده است موضوعی است که منابع اهل سنت نیز بدان به دید ضعف نگریسته وآن را تضعیف نموده اند... احمد در مسندش نقل می‌کند که روزی ابوبکر می‌خواست وارد خانه‌ی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شود که صدای عایشه را شنید که داد می‌زد: به خدا سوگند می‌دانم تو علی علیه السلام را از من و پدرم بیشتر دوست داری. امیرالمومنین علی علیه السلام نیز این موضوع را تصدیق کرده است.

اما در مقابل روایت‌هایی که در باب دوم یعنی بابی که قایل است حضرت محمد صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علی علیه السلام رحلت کردند قابل اطمینان‌تر است چرا که راویان آن متعددند و علاوه بر امیر المومنین علیه السلام افراد دیگری چون ابن عباس نیز آن را نقل کرده‌اند. نیز خلیفه‌ی دوم در جواب کعب الاحبار که می‌خواست اطلاعاتی درباره‌ی رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دست بیاورد وی را به امیر المومنین علیه السلام حواله داد و این به معنای تایید فرمایشات ایشان از سوی خلیفه است. در این روایت ایشان در ضمن بیان نحوه‌ی جان‌سپردن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به لحظه‌ی آخر رحلت و اینکه در آغوش چه کسی از دنیا رفته‌اند اشاره شده است.

ابن‌عباس نه تنها از این نظریه طرفداری می‌کرده بلکه آن را از بدیهیات می‌شمرده است. او در جواب کسی گفت: «می‌گویند پیامبر در آغوش عایشه رحلت کرده است» به شدت موضع گیری کرده و می‌گوید: أتعقل یعنی آیا عقل نداری گویا موضوع رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علیه السلام یک امر چنان بدیهی و واضح بوده که این‌گونه سوالات بی عقلی محسوب می‌شده است که در لحظات واپسین عمر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سرش در دامان امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار داشت. 

نیز از دیگر کسانی که قایلند رسول خدا صلی الله علیه و آله در دامن امیرالمؤمنین از دنیا رفتند علی بن حسین علیهما السلام و نیز الشعبی است. 

این ها کتابهایی است که به اهل سنت منسوب هستند اما در میان کتب شیعه اجماع وجود دارد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آغوش امیرالمومنین علیه السلام از دنیا رفتند. و عجیب این که خود عایشه نیز از ناقلان این واقعه است: علامه مجلسی در بحار الانوار از امالی شیخ طوسی این روایت را نقل می‌کند: عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَلْقَمَةَ بْنِ الْأَسْوَدِ عَنْ عَایِشَةَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ ادْعُوا لِی حَبِیبِی فَقُلْتُ‏ ادْعُوا لَهُ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ فَوَ اللَّهِ مَا یُرِیدُ غَیْرَهُ فَلَمَّا جَاءَهُ فَرَّجَ الثَّوْبَ الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَدْخَلَهُ فِیهِ فَلَمْ یَزَلْ مُحْتَضِنَهُ حَتَّی قُبِضَ وَ یَدُهُ عَلَیْه 

نویسنده کتاب سرآخر چند خطی هم به موضوع رحلت پیامبر پرداخته است: وفات محمد در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاد به سال یازدهم هجرت. قولی هم هست که ۲۸ ماه صفر بود. اقوال دیگر نیز گفته اند که ضعیف است. هنگام وفات ۶۳ سال داشت و جز فاطمه از وی فرزندی نماند. پسرش ابراهیم که از یک کنیزک مصری - ماریه قبطیه - یافته بود و هنوز دو سالش به پایان نیامده بود که درگذشت و پیغمبر نیز بعد از او یک سالی بیش نزیست. دو دختر دیگرش نیز پیش از پدر از جهان رفته بودند.

در این بند نویسنده کتاب بامداد اسلام روز وفات حضرت را دوازده ربیع الاول دانسته است محدث شهیر حاج شیخ عباس قمی در منتهی الامال می‌نویسد: مؤلف گوید که واقع شدن وفات آن حضرت در دوم ربیع الاوّل موافق با قول بعضی از اهل سنت است و از علمای شیعه کسی قایل به آن نشده است. عجیب است که نویسنده قول زعمای شیعه و ادله روشن تاریخ را نادیده گرفته و قول نامعتبر را به عنوان مختار خود ابتدا نقل می‌کند و با عبارت( قولی هم هست)به تضعیف قول مورخین و محدثین شیعه می‌پردازد. روشن است که درباره اینکه رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کدام روز هفته بوده است بین عموم مسلمانان اتفاق نظر است و آن روز را روز"دوشنبه"و سال آن را نیز سال عموما یازدهم هجری قمری اعلام کرده اند. اما درباره تاریخ رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دو تاریخ مشهور قید شده است. تاریخ مورد اتفاق اکثریت شیعه روز دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری قمری مصادف با ۷ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی و ۲۸ می‌سال ۶۳۲ میلادی است.

اما اکثریت اهل تسنن روز ۱۲ ربیع الاول سال ۱۱ هجری قمری (مصادف با ۱۸ تا بیستم خرداد سال ۱۱ هجری شمسی یا هشتم تا دهم جوین ۶۳۲ میلادی) را روز رحلت پیامبر دانسته اند که ایراد وارد به این روز آن است که چنین روزی به هیچ وجه با روز دوشنبه مورد اتفاق مسلمانان تطابق ندارد و منطبق با روزهای جمعه تا یک شنبه است.در ادامه چند نکته چالشی را بدون اشاره به اختلافی بودآن توسط نویسنده نقل شده است مانند دفن جنازه پیامبر درخانه عایشهنام بردن از افرادی خاص در غسل پیامبر... که به جهت جلو گیری از اطاله کلام خوانندگان را به مطالعه وتحقیق در کتب تاریخی موثق ومعتبر در این زمینه دعوت می‌کنم تا حقیقت امر بر همگان روشن گردد.

جهت کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید از مصادر زیر استفاده کنید:

- کتاب سنن النبی که شرحی تفصیلی بر رفتار وگفتار ومنش پیامبر دارد.

- ت‍اری‍خ‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر اس‍لام دکترمحمد‌اب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی ت‍ج‍دی‍دن‍ظر و اض‍اف‍ات‌ و ک‍وش‍ش‌ دکتراب‍وال‍ق‍اس‍م‌ گ‍رج‍ی‌ دان‍ش‍گ‍اه‌ ت‍ه‍ران‌ م‍وس‍س‍ه‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ و چ‍اپ‌ ۸۸۹ صفحه چاپ اول ۱۳۶۹.مرحوم مطهری در تعریف از دانش او می‌گوید: «آقای آیتی یک مورّخی است نسبت به تاریخ صدر اسلام. من به جرأت می‌توانم بگویم در همه تهران و شاید در همه کشور کسی نداریم که به تاریخ صدساله اول اسلام مثل آقای آیتی احاطه داشته باشد. کسی مثل او نیست که به جزییات این قسمت از تاریخ احاطه و اطلاع داشته باشد. این مرد بر تمام متون تاریخی این قسمت مسلط است و جزییاتش را می‌داند. اگر مثلا از جنگ بدر بپرسید یک یک آدمهایش را می‌شناسد. حتی گاهی می‌گوید پدرش کیست مادرش کیست خویش و تبارش کیستند. حرفی که این مرد بگوید سند است...

- سیره پیامبر اعظم (الصحیح من سیرة النبی الاعظم ‌) در ۳۵ جلد طی نزدیک به ۲۰ سال توسط علامه سید جعفر مرتضی عاملی به نگارش درآمده است. این کتاب در ده بخش تدوین شده و با نگاهی دقیق به جزییات زندگانی رسول اکرم‌ (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته و حدود یک‌ هزار و ۷۰۰ منبع کتاب در این تألیف استفاده و از درایه‌ها در تدوین آن استفاده شده و این کتاب را به کتاب سیره‌ نگاری تبدیل کرده است.کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) به تبیین سیره و زندگانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌پردازد که مسلمانان می‌توانند همه اعمال رفتار و گفتار خود را از آن الگو برداری کنند و همچنین به نقد و ارزیابی عالمانه حدیث در حوزه و تاریخ و سیره می‌پردازد.

- فروغ ابدیت این کتاب با بیانی روشن ومنابعی معتبربه توضیح و شرح وقایع و حوادث مهمی از تاریخ زندگانی پیامبر که امور زندگی بیش تری داردپرداخته است.از ویژگی‌های برجسته این نوشتار ارزشمند انطباق کامل آن با مدارک واسناد شیعه است. در این کتاباوضاع و احوال عرب‌های پیش از اسلام و شبه جزیزه عربستاننیاکان پیامبرمیلادجوانی بعثت و حوادث سال اول تا یازدهم هجرت پیامبرهمراه با تحلیل و توضیح آمده است.مکاتیب الرسول ج ۳ ص ۶۹۹.صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلمج۱ص۲۲. صحیح بخاری باب جوایز الوفد من کتاب الجهادج۲ص ۱۲۰ و باب اخراج الیهود من جزیره العربج۲ص ۱۳۶ بدین لفظ آمده است:"فقالوا: هجر رسول الله صلی الله علیه و سلم".

- بحارالانوار ج ۳۳ ص ۱۵۳.

- مسند احمد/ج ۹/ ص ۴۲۹/ح ۲۴۹۱۸

- کنز العمال ج ۱۳ ص ۶۹۳ 

- نقش عایشه در تاریخ اسلام ج ۱ ص ۹۲ علامه سید مرتضی عسکری

- تاریخ‏ الطبری/ترجمهج‏۴ص:۱۳۱۵

- ابن سعد الطبقات الکبری پیشینج ۲ ص ۲۳۶ و نهج البلاغه صبحی صالح خطبۀ ۱۹۷.

- الطبقات الکبری ج ۲ ص ۲۰۱

- بحار الانوار ج ۲۲ ص ۴۵۵ روایات دیگری در این جلد در این باره وجود دارد که می‌توان رجوع کرد.



عصر ایران